English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3934 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
controllable U آنچه قابل کنترل است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
variable U آنچه قابل تغییر است
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
movable U آنچه قابل حرکت است
variables U آنچه قابل تغییر است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
transportable U آنچه قابل حمل است
chargeable U آنچه قابل شارژ است
extensible U آنچه قابل گسترش است
computable U آنچه قابل محاسبه است
alterable U آنچه قابل تغییر است
visible U آنچه قابل دیدن است
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
convertible U آنچه قابل تبدیل است
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
removable U آنچه قابل جابجایی است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
flexible U آنچه قابل تغییر است
audible U آنچه قابل شنیدن است
downloadable U آنچه قابل بار کردن است
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
hand-held U آنچه قابل نگهداری در دست است
erasable U آنچه قابل پاک شدن است
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
optional U آنچه قابل انتخاب شدن باشد
addressable U آنچه قابل آدرس دهی است
available U آنچه قابل دستیابی یا خرید است
alternatives U آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
alternative U آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
user U آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visuals U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
users U آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
manageable U آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
visually U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
audio U مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
selectable U آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
computer readable U آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
usable U آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
effective U آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
controllable U قابل کنترل
incontrollable U غیر قابل کنترل
rambunctious U غیر قابل کنترل
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
controllable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
noncontrollable cost U هزینه غیر قابل کنترل
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
machine U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
knobs U که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند
knob U که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند
lift cruise U توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
remote U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remotest U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remoter U ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
lift engine U توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
actuator U وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
available U کوچکترین واحد یا نقط ه صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
element U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
elements U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
warping U پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
picture element U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pictured U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pictures U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picturing U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pixel U کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
turing machine U مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
partition U فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partitions U فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
link U تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
microsoft U واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
protective U آنچه حافظت میکند
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
producing U آنچه تولید میکند
authentic U آنچه درست است
auxiliaries U آنچه کمک میکند
lightweight U آنچه سنگین نیست
used U آنچه جدید نیست
auxiliary U آنچه کمک میکند
exclusive U آنچه شامل نمیشود
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
lightweights U آنچه سنگین نیست
contiguous U آنچه اثر می گذارد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
knowledge U آنچه دانسته است
biased U آنچه اریب دارد
constants U آنچه تغییر نمیکند
constant U آنچه تغییر نمیکند
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
unwanted U آنچه لازم نیست
incoming U آنچه از خارج می آید
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
availability U آنچه به آسانی بدست آید
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
third U آنچه بعد از دومین می آید
efficient U آنچه که خوب کار میکند
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finished U آنچه کامل شده است
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
identities U آنچه کسی یا چیزی است
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
identity U آنچه کسی یا چیزی است
requirements U آنچه مورد نیاز است
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
Recent search history Forum search
1frangible
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1due amount
1معنی lead lag compensator
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2single gas
1after all
1he booted them off to the isle of the lost
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com